تلويزيون گنج حضور
نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید
–
نوروز شمایید – سال نو مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید*
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی*
می آورد از چلچله پیغام، شمایید
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار*
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند*
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟*
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان*
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق*
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست*
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است*
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک*
نوروز بمانید که ایّام شمایید
میلاد – اقبال لاهوری
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد*
حسن لرزید که صاحب نظری (آدم) پیدا شـد
فطرت آشفـت کـه از خاک جهـان مجبور*
خود گری, خود شکنی, خود نگری پیدا شـد
خبری رفـت ز گـردون بـه شـبسـتان ازل*
حـذر ای پـرده گـیـان پـرده دری پـیـدا شـد
آرزو بی خبر از خویش به آغوش حیاط*
چشم وا کـرد و جـهـان دگـری پـیـدا شـد
زندگی گفـت کـه در خـاک تـپـیـدم همه عمر*
تا از این گنبد دیرینه دری (آدم هشیار) پیدا شـد
ای شه پیدا و نهان – مولانا
کار جهان هرچه شود کارتوکو بارتو کو*
گر دو جهان بتکده شد آن بت عیار تو کو
گیرکه قحط است جهان نیست دگرکاسه ونان*
ای شه پیدا و نهان کیله و انبار تو کو
گیرکه خاراست جهان کژدم ومار است جهان*
ای طرب و شادی جان گلشن و گلزار تو کو
گیر که خود مرد سخا کشت بخیلی همه را*
ای دل و ای دیده ما خلعت و ادرار تو کو
گیر که خورشید و قمر هردو فروشد به سقر*
ای مدد سمع و بصر شعله و انوار تو کو
گیر که خود جوهریی نیست پی مشتریی*
چون نکنی سروریی ابر گهربار تو کو
گیـر دهانی نـبود گـفـت زبانی نبود*
تا دم اسـرار زند, جـوشـش اسـرار تو کـو
هین همه بگذار که ما مست وصالیم ولقا*
بی گـه شـد زود بیـا خـانه خمـار تـو کـو
تیز نگر مست مرا همدل و هم دست مرا*
گر نه خرابی و خرف جبه و دستار تو کو
برد کلاه توغری برد قبایت دگری*
روی تو زرد از قمری, پشـت و نگهدار تو کو
برسرمستان ابد خارجیی راه زند*
شحنگیی چون نکنی, زخم تو کو دار تو کو
خامش ای حرف فشان درخورگوش خمشان*
ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو
نوروز شمایید – سال نو مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید*
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی*
می آورد از چلچله پیغام، شمایید
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار*
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند*
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟*
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان*
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق*
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست*
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است*
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک*
نوروز بمانید که ایّام شمایید
Ganj e Hozour TV and Radio broadcast from Los Angeles California
P.O.BOX 745 Woodland Hills, CA 91365 USA.